اشپللغتنامه دهخدااشپل . [ اَ پ َ ] (اِ) تخم ماهی . خاویار سیاه که از شکم ماهی درمی آید. (شعوری ). اشبل . اشبیل . اشپیل .
حسللغتنامه دهخداحسل . [ ح َ س َ / ح ِ س ِ] (ع اِ) گیاهی است شبیه به صعتر و برگش درازتر و بزرگتر و تیره رنگ و بسریانی جسمی گویند. در دوم گرم وخشک و پخته ٔ او مقّوی معده و هاضمه و مصلح طعام فاسد شده و جهت خوشبوئی دهان و آروغ و با شراب جهت گزیدن رتیلا و عقرب ،
حسللغتنامه دهخداحسل . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن خارجةالاشجعی صحابی است . و او در غزوه ٔ خیبر مسلمانی پذیرفت . (قاموس الاعلام ترکی ).
حسللغتنامه دهخداحسل . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن عامربن لوی بن غالب عدنانی قرشی . جدی از عرب است که عبداﷲبن مسروح صحابی از فرزندان او بوده است . (اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 220).
اشپلملغتنامه دهخدااشپلم . [ اِ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن ، در 2000گزی جنوب صومعه سرا متصل براه فرعی صومعه سرا به لوکان . جلگه ، معتدل ، مرطوب مالاریائی . با 194 تن سکنه . گیلکی ، فارسی .
بيضةدیکشنری عربی به فارسیتخم ماهي , اشپل , بذر , جرم , تخم ريزي کردن (حيوانات دريايي) , توليد مثل کردن
اشبیللغتنامه دهخدااشبیل . [ اِ ] (اِ) بلغت گیلانی نوعی از بطارخ است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اشپل . اشبل . تخم ماهی .
اشپیللغتنامه دهخدااشپیل . [ اِ ] (اِ) بلغت اهالی گیل تخم ماهی است ، چون آنرا از شکم ماهی برآرند و گیلانیان همگی برغبت از آن خورش کنند. (انجمن آرای ناصری ). اشبل . اشپل . اشبیل .
ماهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، ماهی خوراکی خوراک ماهی پیرانا، کوسه، نهنگ، وال، بالن، ارهماهی تون، تونا، ساردین، ماهی سفید، اردکماهی، استورژن (اوزونبرون)، ماهی خاویار ماهی شیر، شیرماهی، کپور، ماهی آزاد، سالمون، ماهی پرنده، حلوا، ماهی حوض تخم ماهی، خاویار، اشپل
اجزای بدن حیوانات: پوزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حیوانات: پوزه، خرطوم، منقار، نیش، چنگال، چنگ، پنجه، بادکش، باله برانشی، آبشُش سُم، کوهان، یال، بخولق ◄ اسب نافه، اشبل (اشپل)، عاج، شاخ، سیرابی، شیردان، کله، پاچه، آلایش، سنگدان سایرلغات مربوط بهحیوانات: نشخوار تپاله، پهن، پشگل آلتتناسلی یا وسیلۀ تولیدمثل جانوران:تخم
اشپلملغتنامه دهخدااشپلم . [ اِ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن ، در 2000گزی جنوب صومعه سرا متصل براه فرعی صومعه سرا به لوکان . جلگه ، معتدل ، مرطوب مالاریائی . با 194 تن سکنه . گیلکی ، فارسی .