اصفیرارلغتنامه دهخدااصفیرار. [ اِ ] (ع مص ) زرد شدن .(از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصفرار.
اصفرارلغتنامه دهخدااصفرار. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) زرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 14) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصفیرار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): آثار اصفرار برصفحات رخسار او ظاهر شده بود. (سندبادنامه ص 189</spa
اصفرارلغتنامه دهخدااصفرار. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) زرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 14) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصفیرار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): آثار اصفرار برصفحات رخسار او ظاهر شده بود. (سندبادنامه ص 189</spa