اطاقلغتنامه دهخدااطاق . [ اُ ] (اِ) صاحب فرهنگ نظام در ذیل اتاغ آرد: یک حجره از حجرات خانه . مثال : در خانه ٔ من چندین اتاغ است . لفظ مذکور ترکی را با قاف (اتاق ) و با طا (اطاق ) هم می نویسند و در تحریر امروز ایران آخری (اطاق ) رایج است . در اصل زبان فارسی خانه را سرا و اطاق را خانه میگفتند،
پاتکcounter-attackواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی حرکت تهاجمـی یا تهاجمی ـ تدافعی که برروی حرکت تهاجمی حریف انجام میشود
اتاق (اطاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام طاق)، حجره، غرفه، دفتر، سالن، هال اتاق خواب، حجله، خوابگاه، شبستان کابین، اتاق فرمان، کاکپیت اتاق استراحت اتاق پذیرایی، اتاق نشیمن، میهمانخانه، سالن، هال ایوان ◄ تالار▼ سرداب ◄زیرزمین▼ حمام، دستشویی، محل شستشو، توالت، دستبهآب آشپزخانه، مطبخ آپارتمان اتاق مطالعه، اتاق کار، دفتر، آتل
اتآقلغتنامه دهخدااتآق . [ اِت ْ ] (ع مص ) پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). پر کردن حوض و مشک و آوند از آب . || اتآق قوس ؛ تمام کشیدن کمان را.
اتاقلغتنامه دهخدااتاق .[ اُ ] (ترکی ، اِ) خانه و خیمه و بجای قاف غین معجمه نیز آمده و شاید اصل آن وثاق عربی باشد و ترکان عثمانی ((اُدَه )) تلفظ کنند و صاحب غیاث اللغات بنقل ازمصطلحات و لغات ترکی این لفظ را ترکی دانسته است .
احتیاکلغتنامه دهخدااحتیاک . [ اِ ](ع مص ) احتیاک بثوب ؛ در خود پیچیدن جامه را. (منتهی الارب ). || پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن . (منتهی الارب ). شلوار و لنگوته بر میان سخت بستن .
اطاقةلغتنامه دهخدااطاقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) توانستن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان تهذیب عادل ص 14) (آنندراج ). توانستن چیزی را. توانایی بر آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
اطاق فرهادلغتنامه دهخدااطاق فرهاد.[ اُ ق ِ ف َ ] (اِخ ) یکی از آثاری که در دیران پیدا شده و به مادیها نسبت میدهند، دخمه ایست در دیران لرستان نزدیک سرپل ، موسوم به اطاق فرهاد که ناتمام مانده است . رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 221</span
اطاق دشتلغتنامه دهخدااطاق دشت . [ اُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . محلی کوهستانی ، معتدل ، مالاریایی . دارای 75 تن جمعیت که شیعی مذهب و فارسی زبان اند و بلهجه ٔ لری سخن میگویند.آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات و شغ
اطاق سرالغتنامه دهخدااطاق سرا. [ اُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زانوسرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع در 44000 گزی جنوب نوشهر و 9000 گزی پول . محلی کوهستانی ، سردسیر و سکنه ٔ آن 120 تن است ک
اطاق سرالغتنامه دهخدااطاق سرا. [ اُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 17000 گزی جنوب بابل . دشت ، معتدل ، مرطوب ، مالاریایی . سکنه ٔ آن 700 تن است که شیعی مذهب اند و به لهجه ٔ مازندرانی
اطاق ورلغتنامه دهخدااطاق ور. [ اُ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 22000 گزی جنوب خاور رودسر و 3000 گزی جنوب شوسه ٔ رودسر به شهسوار. جلگه ، معتدل مرطوب و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="l
هم اطاقلغتنامه دهخداهم اطاق . [ هََ اُ ] (ص مرکب )دو تن که در یک اطاق زندگی کنند. هم خانه . هم حجره .
پاطاقلغتنامه دهخداپاطاق . (اِخ ) نام محلی و گردنه ای بر کنار راه کرمانشاه و قصر شیرین میان سرحد دیزه و سرپل ذهاب در 704000 گزی طهران که از نقاط مهم نظامی غرب محسوب است و سابقاً عقبه ٔ حُلوان نامیده میشد.
الاطاقلغتنامه دهخداالاطاق . [ اَ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذکر مواضع ولایت ارمن آن را یادکرده و نویسد: علفزار بسیار نیکو است و آبهای فراوان و شکارگاههای بسیار دارد و ارغون خان مغول در آنجا سرای ساخته و بیشتر تابستان آنجا بودی حقوق دیوانیش ششهزار و پانصد دینار است . (نزهةالقلوب ج <span class="hl"
پاطاقcantrailواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی در طول خطنورد مسافری که نشاندهندۀ فصل مشترک حد بالایی بدنه و انحنای سقف است