اطرافرهنگ نامها(تلفظ: etrā) (عربی) (در قدیم) بسیار ستودن ، مدح و ستایش فراوان ، مبالغه کردن در مدح کسی ، درود گفتن زیاد و زیادهروی در ستایش کسی.
اثراءلغتنامه دهخدااثراء. [ اِ ] (ع مص ) توانگر شدن . (زوزنی ). بسیارمال شدن . || اثرت الارض ؛ کثر ثراها. (منتهی الارب ). || اثراء مطر؛ تا ثری رسیدن باران . (منتهی الارب ). تر کردن باران خاک را. (تاج المصادر بیهقی ). || بسیار شدن ثَری (تری و نم و گل نمناک ) در زمین .
اطرادلغتنامه دهخدااطراد. [اِطْ طِ ] (ع مص ) اطراد امر؛ دنبال هم شدن کار و استقامت یافتن آن . (از اقرب الموارد). پی یکدیگر شدن کار و راست و مستقیم گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). راست شدن کاری و پس یکدیگر شدن . (غیاث از صراح و منتخب ).- اطراد یافتن </s
اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اَ ] (ع اِ)بصیغه ٔ جمع، نقاوه ٔ ریاحین . (از اقرب الموارد). خیار و برگزیده ٔ ریاحین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اطراسلغتنامه دهخدااطراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِرْس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). نامه ها و کاغذها یا صحیفه ها که محو کرده بر آن نویسند. (آنندراج ). و رجوع به طِرْس شود.
اطراءلغتنامه دهخدااطراء. [اِ ] (ع مص ) مبالغه کردن در مدح کسی یا ستودن کسی را چنانکه از حد درگذرد. (از اقرب الموارد). از حد درگذشتن در مدح و نیک مبالغه کردن در آن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). مبالغه کردن در ستایش و مدح . (غیاث اللغات ). سخت ستودن . نهایت کردن در ستایش . زیاده روی در مدح . (
اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَب ،بمعانی فرح ، حزن (از اضداد)، یا خفتی که بهنگام شدت فرح یا حزن روی دهد، یا آمدن شادی و رفتن اندوه . صاحب قاموس گوید: تخصیص آن به فرح وهم است . || حرکت و شوق . (از متن اللغة). رجوع به طَرَب شود.
اطرادلغتنامه دهخدااطراد. [اِطْ طِ ] (ع مص ) اطراد امر؛ دنبال هم شدن کار و استقامت یافتن آن . (از اقرب الموارد). پی یکدیگر شدن کار و راست و مستقیم گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). راست شدن کاری و پس یکدیگر شدن . (غیاث از صراح و منتخب ).- اطراد یافتن </s
اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اَ ] (ع اِ)بصیغه ٔ جمع، نقاوه ٔ ریاحین . (از اقرب الموارد). خیار و برگزیده ٔ ریاحین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اطراسلغتنامه دهخدااطراس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طِرْس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). نامه ها و کاغذها یا صحیفه ها که محو کرده بر آن نویسند. (آنندراج ). و رجوع به طِرْس شود.
اطراءلغتنامه دهخدااطراء. [اِ ] (ع مص ) مبالغه کردن در مدح کسی یا ستودن کسی را چنانکه از حد درگذرد. (از اقرب الموارد). از حد درگذشتن در مدح و نیک مبالغه کردن در آن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). مبالغه کردن در ستایش و مدح . (غیاث اللغات ). سخت ستودن . نهایت کردن در ستایش . زیاده روی در مدح . (
اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَب ،بمعانی فرح ، حزن (از اضداد)، یا خفتی که بهنگام شدت فرح یا حزن روی دهد، یا آمدن شادی و رفتن اندوه . صاحب قاموس گوید: تخصیص آن به فرح وهم است . || حرکت و شوق . (از متن اللغة). رجوع به طَرَب شود.