اعتنا کردنلغتنامه دهخدااعتنا کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اهتمام کردن . (از ناظم الاطباء). اِعتِداد. (از منتهی الارب ). توجه کردن بچیزی . اهمیت دادن بدان . و رجوع به اعتداد شود.- بی اعتنایی کردن ؛ بدون فکر و اندیشه کاری کردن و بی اهتمامی نمودن . (از ناظم الاطباء)
اعتناءلغتنامه دهخدااعتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) رنج دیدن بجهت کسی و تیمارداشتن . (از منتهی الارب ). غمخواری کردن و تیمار داشتن و اهتمام و مهربانی . (از کشف و کنز و منتخب بنقل از غیاث اللغات ). اهتمام . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). تیمار داشتن . (زمخشری ) (تاج المصادر بیهقی ). رنج دیدن بجهت
اهتناءلغتنامه دهخدااهتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکو تیمار کردن شتران را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اعتناconsiderationواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای در رهبری مؤثر که دربرگیرندة بذل توجه به احساسات زیردستان است
اعتناconsiderationواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای در رهبری مؤثر که دربرگیرندة بذل توجه به احساسات زیردستان است
اعتناconsiderationواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای در رهبری مؤثر که دربرگیرندة بذل توجه به احساسات زیردستان است