اعتیادلغتنامه دهخدااعتیاد. [ اِ ] (ع مص ) عادت کردن . (المصادر زوزنی ) (از منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن . خوکردن . خوی کردن بچیزی . (یادداشت بخط مؤلف ). یقال : اعتاده ؛ عادت کرد او را. (منتهی الارب ). ضَراوَة. (یادداشت بخط مؤلف ). || پیاپی آمدن چی
اعتیادفرهنگ فارسی عمید۱. عادت کردن؛ خو گرفتن.۲. (پزشکی) وابستگی به بعضی مواد، از قبیل تریاک، مرفین، هروئین، حشیش، الکل، و مانندِ آن، به علت مداومت در استعمال.
احتاتلغتنامه دهخدااحتات . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَت ّ. اسبان و شتران نیک رو. || ملخهای مرده . || شترمرغان شتابنده .
احطاطلغتنامه دهخدااحطاط. [ اِ ] (ع مص ) دمیدگی آوردن روی یا فربه شدن و تهبج کردن : احطَّ وجهه . (منتهی الارب ).
اعتادلغتنامه دهخدااعتاد. [اِ ] (ع مص ) آماده کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مهیا و آماده کردن برای روزی . (از اقرب الموارد). ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). بساختن . (المصادر زوزنی ): «و اعتدت لهن متکاء». (قرآن 31/12).
اعتیادافزارdrug paraphernalia, DPواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تجهیزات مورد استفاده در تولید و مصرف و پنهان کردن مواد اعتیادآور
اعتیادپزشکaddictionologist, narcologist, addictionistواژههای مصوب فرهنگستانپزشک دورهدیده و دارای مجوز که در حیطۀ تشخیص و درمان بیماران مبتلا به اختلالات اعتیادی فعالیت میکند
اعتیاد داشتنلغتنامه دهخدااعتیاد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) خو گرفتن . عادت داشتن . چیزی را پیاپی خواستن .
اعتیادافزارdrug paraphernalia, DPواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تجهیزات مورد استفاده در تولید و مصرف و پنهان کردن مواد اعتیادآور
اعتیادپزشکaddictionologist, narcologist, addictionistواژههای مصوب فرهنگستانپزشک دورهدیده و دارای مجوز که در حیطۀ تشخیص و درمان بیماران مبتلا به اختلالات اعتیادی فعالیت میکند
روانپزشکی اعتیادaddiction psychiatryواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از روانپزشکی که به تشخیص و درمان جسمانی یا روانی افراد مبتلا به اختلالهای اعتیادی میپردازد
شاخص شدت اعتیادaddiction severity indexواژههای مصوب فرهنگستانشاخصی برای ارزیابی وضعیت معتاد در مراحل مختلف درمان بهمنظور تدوین طرح درمان و بررسی سیر بهبود او و همچنین تعیین پیامدهای درمان اختـ . شاخص شدا ASI