اعیانالغتنامه دهخدااعیانا. [ اَ ] (اِخ ) یکی از معلمین خربانیه از فرق صابئین . (یادداشت بخط مؤلف ).
احیاناًلغتنامه دهخدااحیاناً. [ اَح ْ نَن ْ ] (ع ق ) اتفاقاً. گاهگاه : اگر احیاناً چاره ٔ این شغل مرا [ احمد حسن ] بباید کرد من شرایط این شغل را درخواهم بتمامی . (تاریخ بیهقی ). || هیچ . هرگز.
خربانیةلغتنامه دهخداخربانیة. [ خ َ نی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است : عاذیمون ، هرمس ، اعیانا، اواذی . گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان
اسکندر افرودیسیلغتنامه دهخدااسکندر افرودیسی . [ اِ ک َ دَ رِ اَ ] (اِخ ) ابن الندیم گوید او به روزگار ملوک الطوائف میزیست پس از اسکندر.و او جالینوس را دریافته و میان جالینوس و اسکندر مشاغبات و مخاصماتی رفته است . ابوزکریا یحیی بن عدی گوید من شرح اسکندر را بر کتاب سماع (سماع طبیعی ) در ترکه ٔ ابراهیم بن