تصحیحفرهنگ فارسی عمید۱. اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بیغلط کردن.۲. صحیح کردن؛ درست کردن.
غلطنامهلغتنامه دهخداغلطنامه . [ غ َ ل َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) فهرستی که از اغلاط کتاب چاپ شده فراهم آورند و به آخر کتاب افزایند تا خوانندگان از روی آن غلطهای کتاب را تصحیح کنند.
اشتباهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، خبط، سهو، لغزش، غلط حرکت غلط، سوء قضاوت، عدم تشخیص خرابکاری، سرهمبندی، عدم مهارت اشتباه لپی، نشانی غلط، آدم عوضی، اشتباه فاحش، سه، شکست، گام اشتباه پیشداوری خطا▲، گناه [◄ بزه 936] اغلاط
یوسفلغتنامه دهخدایوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن معزوز قیسی مرسی ، مکنی به ابوالحجاج . عالم به ادب عرب از مردم جزیرةالخضراء اندلس بود. در پایان عمر به مرسیة رفت و در همانجا به سال 625 هَ . ق . درگذشت . از آثاراوست : 1- شرح الایضاح