اغلاقلغتنامه دهخدااغلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَلَق ، یعنی آنچه در را با آن بندند و با کلید آن را گشایند. (از اقرب الموارد).
اغلاقلغتنامه دهخدااغلاق . [ اِ ] (ع مص ) در بستن خلاف فتح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بستن . (از کنز و منتخب بنقل غیاث اللغات ). دربستن . (المصادر زوزنی ). مقابل گشودن : اغلق الباب ؛ ضد فتحه . والاسم الغلق . و منه : «باب اذا مال للغلق یصرف ». (از اقرب الموارد). || بستم داشتن
اغلاقدیکشنری عربی به فارسیخاتمه , راي کفايت مذاکرات , عمل محصور شدن , دريچه , درب بطري وغيره , دربستن
اغلاقفرهنگ فارسی معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) دربستن . 2 - سخن را پیچیده گفتن . 3 - (اِمص .) پیچیده گویی .
اغلاق الظهرلغتنامه دهخدااغلاق الظهر. [ اِ قُظْ ظَ ] (ع ص مرکب ) شتری که کوهان او را می شکستند تا کسی بر پشت آن سوار نشود. مؤلف صبح الاعشی آرد: هرگاه تعداد شتران کسی از اعراب به صد میرسید، پشت آن شتری را که عدد آن به صد کامل شده بود، آن چنان سخت می بستند که فقرات آن بشکند. آنگاه کوهان آنرا نیز می کو
اغلقدیکشنری عربی به فارسیبستن , مسدود کردن , خوردن , اشفتن , ناراحت کردن , مزاحم شدن , برهم نهادن , جوش دادن , بسته شدن , تعطيل شدن , تعطيل کردن , پايين اوردن , بسته , مسدود
اغلاقیلغتنامه دهخدااغلاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب است بغلق که معنی چفت در و کلون را افاده میکند و شاید بعض اجداد عرب را که بدان نسبت می کنند شغل کلون سازی داشته است . (از لباب الانساب ). و آنکه به وی نسبت کنند: ابوالحسین احمدبن عبداﷲ بن الحسین بن آمدی معروف به ابن اغلاقی از اهل واسط است . وی د
اغلیقیلغتنامه دهخدااغلیقی . [ اَ / اِ ] (اِ) بلغت یونانی ترکیبی است که آن را بفارسی پخته جوش گویند و آن شرابی است که با اجزای چند جوشانیده اند و میفختج همان است . (برهان ). بیونانی میفختج نامند. (فهرست مخزن الادویه ). بزبان یونانی میفختج گویند. بپارسی پخته جوش
اغلاقیلغتنامه دهخدااغلاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب است بغلق که معنی چفت در و کلون را افاده میکند و شاید بعض اجداد عرب را که بدان نسبت می کنند شغل کلون سازی داشته است . (از لباب الانساب ). و آنکه به وی نسبت کنند: ابوالحسین احمدبن عبداﷲ بن الحسین بن آمدی معروف به ابن اغلاقی از اهل واسط است . وی د
اغلاق الظهرلغتنامه دهخدااغلاق الظهر. [ اِ قُظْ ظَ ] (ع ص مرکب ) شتری که کوهان او را می شکستند تا کسی بر پشت آن سوار نشود. مؤلف صبح الاعشی آرد: هرگاه تعداد شتران کسی از اعراب به صد میرسید، پشت آن شتری را که عدد آن به صد کامل شده بود، آن چنان سخت می بستند که فقرات آن بشکند. آنگاه کوهان آنرا نیز می کو
اغلاق الظهرلغتنامه دهخدااغلاق الظهر. [ اِ قُظْ ظَ ] (ع ص مرکب ) شتری که کوهان او را می شکستند تا کسی بر پشت آن سوار نشود. مؤلف صبح الاعشی آرد: هرگاه تعداد شتران کسی از اعراب به صد میرسید، پشت آن شتری را که عدد آن به صد کامل شده بود، آن چنان سخت می بستند که فقرات آن بشکند. آنگاه کوهان آنرا نیز می کو
اغلاقیلغتنامه دهخدااغلاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب است بغلق که معنی چفت در و کلون را افاده میکند و شاید بعض اجداد عرب را که بدان نسبت می کنند شغل کلون سازی داشته است . (از لباب الانساب ). و آنکه به وی نسبت کنند: ابوالحسین احمدبن عبداﷲ بن الحسین بن آمدی معروف به ابن اغلاقی از اهل واسط است . وی د