افرندیدنلغتنامه دهخداافرندیدن . [ اَ رَ دی دَ ] (مص ) آرایش کردن . زینت کنانیدن . (ناظم الاطباء). زیب دادن و آراستن . مرادف افرازیدن . (فرهنگ میرزا ابراهیم ). مصدر افرند است یعنی زیب دادن و زینت دادن و زینت کردن و آراستن . (برهان ) (آنندراج ). زیب دادن و آراستن . (مجمعالفرس ).
افرازیدنلغتنامه دهخداافرازیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بلند ساختن . افراختن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). افراختن یعنی برآوردن و برکشیدن و بالا بردن . (مؤید از قنیه ) : گر سرو و گلت خوانم با من چو گل و سرومفراز سر از کبر و رخ از کینه میفروز. <p class="author"