افروزشلغتنامه دهخداافروزش . [ اَ زِ ] (اِمص ) افروختگی . روشنائی . (فرهنگ فارسی معین ). اشتعال . (فرهنگ فارسی معین ). فروزش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). اسم مصدر افروختن و فروختن و مصدر دوم این ماده یعنی روشنائی . افروختگی . (یادداشت دهخدا) : بدو گفت خاقان ک
افرازشواژهنامه آزاد|| بر بلندا ماندن، برفراز رفتن، اهتزار، بر بلندی بودن. (و در آنگاه که پرچم کشورم به افرازش در آمد، به خود بالیدم.)
مساعیرلغتنامه دهخدامساعیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مِسعار. (ناظم الاطباء). مساعر. || برانگیزندگان شدتهای حرب و اشتعال نایره ٔ آن و افروزش نارها : ابوعبداﷲ طائی با مساعیر عرب مقدمه ٔ لشکر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 349). با قومی که مشاهیر ا