لغتنامه دهخدا
افسای . [ اَ ] (نف مرخم ) افسون خوان و رام کننده . (مجمعالفرس ). افسونگر و رام کننده را گویند و افسانیدن رام کردن را. (برهان ) (آنندراج ). افسون و افسون خوان . (فرهنگ شعوری ). جادوگر. افسونگر. (ناظم الاطباء). فسون خواننده . افسون خوان . (فرهنگ خطی ). افسا. افساینده .- <sp