فلولغتنامه دهخدافلو. [ ف ِل ْوْ ] (ع اِ) خرکره و اسب کره ٔ یکساله یا ازشیربازکرده . ج ، افلاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤنث آن فلوة است . (اقرب الموارد). رجوع به فِلْوة شود.
فلاةلغتنامه دهخدافلاة. [ ف َ ] (ع اِ)دشت بی آب وگیاه ، یا بیابان بی آب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || صحرای وسیع و فراخ . ج ، فلا، فلوات ، فلو، فلی . جج ، افلاء. (از اقرب الموارد).
فلولغتنامه دهخدافلو. [ف َ ل ُوو / ف ُ ل ُوو ] (ع اِ) خرکره و اسب کره ٔ یکساله یا ازشیربازکرده . ج ، فَلاوی ̍. (منتهی الارب ). ج ، فلاوی ، افلاء. مؤنث آن فَلُوّة است . (از اقرب الموارد).