آفندلغتنامه دهخداآفند. [ ف َ ] (اِ) جنگ . خصومت : دلیر و جهانسوز و پرخاشخرجز آفند کاری ندارد دگر. فردوسی .آورد پیامی که مبادا که خوری می مستک شوی و عربده آغازی و آفند.سوزنی .
آفندفرهنگ فارسی عمیدجنگ؛ پیکار؛ نبرد؛ دشمنی: ◻︎ ابری بفرست بر سر ری / بارانْش ز هول و بیم و آفند (بهار: ۲۸۸).
عفنطلغتنامه دهخداعفنط. [ ع َ ف َن ْ ن َ ] (ع ص ) ناکس زشت خوی . (منتهی الارب ). لئیم و سیّی ٔالخلق . (از اقرب الموارد). || (اِ) دابةالارض ؛ که حیوانی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
افندیلغتنامه دهخداافندی . [ اَ ف َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عیسی اصفهانی الاصل ، سپس در تبریز سکونت کرد. وی از مشاهیر علمای امامیه و از معروفترین آثار او «ریاض العلماء» است که در چند مجلد تألیف شده است . او در حدود سال 1130 هَ . ق . در تبریز درگذشت . (از الاعلام زرکل
افندیلغتنامه دهخداافندی . [ اَ ف َ ] (ترکی ، اِ) لقبی است در عثمانی بمنزله ٔ آقا در فارسی . (ناظم الاطباء). و این کلمه در ترکی از بیگ محترم تر است . مأخوذ از یونانی و در ترکی عثمانی بمعنی آقا. (یادداشت مؤلف ).
افندیدنلغتنامه دهخداافندیدن . [ اَ ف َ دی دَ ] (مص ) جنگ . خصومت . (مؤید) (انجمن آرای ناصری ). جنگ و خصومت کردن . (آنندراج ) (برهان ) (مجمعالفرس ). آفندیدن . رجوع به آفندیدن شود.
افندیفرهنگ فارسی عمید۱. آقا.۲. (صفت) [مجاز] صاحب؛ مالک. Δ این کلمه در ترکی عثمانی به طریق احترام به جای کلمۀ آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است.
آفندلغتنامه دهخداآفند. [ ف َ ] (اِ) جنگ . خصومت : دلیر و جهانسوز و پرخاشخرجز آفند کاری ندارد دگر. فردوسی .آورد پیامی که مبادا که خوری می مستک شوی و عربده آغازی و آفند.سوزنی .
self-defenseدیکشنری انگلیسی به فارسیدفاع شخصی، خود پد افند، تحصن، دفاع از نفس، دفاع از خود یا اموال خود
warدیکشنری انگلیسی به فارسیجنگ، محاربه، حرب، رزم، نزاع، افند، جنگ کردن، دشمنی کردن، کشمکش کردن، عداوت کردن
افندیلغتنامه دهخداافندی . [ اَ ف َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عیسی اصفهانی الاصل ، سپس در تبریز سکونت کرد. وی از مشاهیر علمای امامیه و از معروفترین آثار او «ریاض العلماء» است که در چند مجلد تألیف شده است . او در حدود سال 1130 هَ . ق . در تبریز درگذشت . (از الاعلام زرکل
افندیلغتنامه دهخداافندی . [ اَ ف َ ] (ترکی ، اِ) لقبی است در عثمانی بمنزله ٔ آقا در فارسی . (ناظم الاطباء). و این کلمه در ترکی از بیگ محترم تر است . مأخوذ از یونانی و در ترکی عثمانی بمعنی آقا. (یادداشت مؤلف ).
افندیدنلغتنامه دهخداافندیدن . [ اَ ف َ دی دَ ] (مص ) جنگ . خصومت . (مؤید) (انجمن آرای ناصری ). جنگ و خصومت کردن . (آنندراج ) (برهان ) (مجمعالفرس ). آفندیدن . رجوع به آفندیدن شود.
افندیفرهنگ فارسی عمید۱. آقا.۲. (صفت) [مجاز] صاحب؛ مالک. Δ این کلمه در ترکی عثمانی به طریق احترام به جای کلمۀ آقا به علما و نویسندگان و سایر اشخاص اطلاق شده است.
ستافندلغتنامه دهخداستافند. [ س ِ ف َ ] (اِ) رواق و پیش خانه و تماشاگاه ومنظر خانه . (ناظم الاطباء). صفه ٔ بلند. (آنندراج ).
رایاپدافندcyber defenseواژههای مصوب فرهنگستانتمهیداتی بهمنظور دستیابی به دانش و ابزارهای لازم برای شناسایی مهاجم و جلوگیری از تهاجم به شبکههای رایانهای