اقتدالغتنامه دهخدااقتدا. [ اِ ت ِ ] (از ع ، اِمص ) اقتداء. تقلید و متابعت و پیروی . (ناظم الاطباء). پیروی کردن .- اقتدا داشتن ؛ اقتدا کردن .- اقتدا کردن ؛ پشت سر امام جماعت بجماعت نماز گزاردن .- || پیروی کردن :وانگه که بعشق اقتد
اقتداءلغتنامه دهخدااقتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر پی کسی رفتن . (ترجمان القرآن جرجانی ). || پس امام نماز کردن . (آنندراج ). || پی بردن بکسی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). پیروی کردن . (غیاث اللغات ). تأسی .
اقتذاءلغتنامه دهخدااقتذاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگریستن و چشم پوشیدن مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقتضاءلغتنامه دهخدااقتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وام بازخواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وام بازاستدن .(تاج المصادر بیهقی ). || تقاضا کردن . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). طلب نمودن : همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب .<br
اقتضاءلغتنامه دهخدااقتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وام بازخواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وام بازاستدن .(تاج المصادر بیهقی ). || تقاضا کردن . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). طلب نمودن : همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب .<br
اقتضابلغتنامه دهخدااقتضاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بریدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سوار گردیدن شتر ماده را پیش از رام شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاروای نیاموخته را سوار شدن . اشتر را پیش از ریاضت برنشستن . (تاج المصادر). || اقتضاب الکلام ؛ ببدیهه گفتن سخن ر
اقتضاضلغتنامه دهخدااقتضاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دوشیزگی بردن دختررا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). بکارت دختر بردن . ازاله ٔ بکارت کردن .
مصلحت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بودن، مصلحت اقتضا کردن، صلاح بودن، شرایط ایجاب کردن، نتیجه دادن، ضروری بودن، اقتضا کردن، اقتضا داشتن، ایجاب کردن، نیاز داشتن آدم خود را شناختن باسیاست رفتار کردن
اقتضاءلغتنامه دهخدااقتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وام بازخواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وام بازاستدن .(تاج المصادر بیهقی ). || تقاضا کردن . (المصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). طلب نمودن : همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب .<br
اقتضابلغتنامه دهخدااقتضاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بریدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سوار گردیدن شتر ماده را پیش از رام شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاروای نیاموخته را سوار شدن . اشتر را پیش از ریاضت برنشستن . (تاج المصادر). || اقتضاب الکلام ؛ ببدیهه گفتن سخن ر
اقتضاضلغتنامه دهخدااقتضاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دوشیزگی بردن دختررا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). بکارت دختر بردن . ازاله ٔ بکارت کردن .