دور (فراتر)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] دور (فراتر)، فاصلهدار، بعید راه دور، ازراه دور، دوربرد محیطی، پایانی، نهایی دورتر، آنسوتر، فراتر، عقب دورترین، منتهاالیه، اقصا (اقصی) خارج ازدید، ناپدید، نامرئی، ناپیدا طولانی بَری، مبری، منزه، پاک
سپهلغتنامه دهخداسپه . [ س َ پ ِ ] (اِخ ) از مَحال ّ سیستان بوده است . (ذیل تاریخ سیستان ص 25 چ بهار). این کلمه در جای دیگر سفه ضبط شده است و از رساتیق سیستان است . (تاریخ سیستان ص 296) : و حد شرق اقصا