اقناعلغتنامه دهخدااقناع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قِنع. (منتهی الارب ). سلاح و ساز. (ناظم الاطباء). رجوع به قنع شود.
اقناعلغتنامه دهخدااقناع . [ اِ ] (ع مص ) سر و چشم برابر چیزی داشتن . (ترجمان القرآن ). برداشتن سر را و بجانبی التفات نکردن و نگاه را مقابل داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بزمین هموار میان دو پشته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سر دروا کردن . (منتهی الار
اقناعدیکشنری عربی به فارسیتشويق , تحريک , اجبار , متقاعد سازي , نظريه يا عقيده از روي اطمينان , اطمينان , عقيده ديني , نوع , قسم , ترغيب
اقناحلغتنامه دهخدااقناح . [ اِ ] (ع مص ) برداشتن در را به چوب تراشیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلند کردن در را به چوبی که جهت آن تراشیده بود. (ناظم الاطباء).
اقناعیلغتنامه دهخدااقناعی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اقناع : مدح امرا جواب اقناعی اوصاف توچون ادای برهانی . مختاری .|| (اصطلاح منطق ) اطلاق میشود بر قیاس خطابی و آن دلیلی باشد ترکیب یافته از مشهورات و مظنونات و گاه اطلاق میشود بر لف
اکناعلغتنامه دهخدااکناع . [ اِ ] (ع مص ) نرمی و فروتنی کردن و به خواری نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سؤال کردن و خواستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سؤال کردن . (از اقرب الموارد). || نزدیک گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آ
اکناهلغتنامه دهخدااکناه . [ اِ ] (ع مص ) به کنه چیزی رسیدن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اقناءةلغتنامه دهخدااقناءة. [ اَ ءَ ] (ع اِ) جانب دیوار که سایه بوی بازگردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقناعیلغتنامه دهخدااقناعی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اقناع : مدح امرا جواب اقناعی اوصاف توچون ادای برهانی . مختاری .|| (اصطلاح منطق ) اطلاق میشود بر قیاس خطابی و آن دلیلی باشد ترکیب یافته از مشهورات و مظنونات و گاه اطلاق میشود بر لف
اقناعیاتلغتنامه دهخدااقناعیات . [ اِ عی یا ] (ع اِ) (اصطلاح منطق ) عبارتست از ظنیات . (غیاث اللغات ). رجوع به اقناعی شود.
اقناعیلغتنامه دهخدااقناعی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اقناع : مدح امرا جواب اقناعی اوصاف توچون ادای برهانی . مختاری .|| (اصطلاح منطق ) اطلاق میشود بر قیاس خطابی و آن دلیلی باشد ترکیب یافته از مشهورات و مظنونات و گاه اطلاق میشود بر لف
اقناعیاتلغتنامه دهخدااقناعیات . [ اِ عی یا ] (ع اِ) (اصطلاح منطق ) عبارتست از ظنیات . (غیاث اللغات ). رجوع به اقناعی شود.