لغتنامه دهخدا
احتجار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در کنار گرفتن . در کنار نهادن .- احتجارلوح ؛ در کنار گرفتن لوح را. || حجره ساختن . (زوزنی ). || برگزیدن زمینی را برای خود و منار بر آن نصب کردن تا دیگری در آن تصرف نکند. (منتهی الارب ). || خاص خویش کردن : کان للنبی ص