التذاعلغتنامه دهخداالتذاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سوختن جراحت و ریش بدرد، و سوزش آن . (منتهی الارب ). سوختن ریش و آنچه بدان ماند از درد. (تاج المصادر بیهقی ). سخت دردکردن زخم و ریش و آنچه بدان ماند. (مصادر زوزنی ).
ذوات الثدیلغتنامه دهخداذوات الثدی . [ ذَ تُث ْ ث َدْی ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) و ذوات الثدیة. پستان داران . جانوران که پستان دارند وبچه ٔ خود را شیر دهند .
ملتذعلغتنامه دهخداملتذع . [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) جراحت و ریش سوزان به درد سوزش . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جراحت سوزناک و دردناک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به التذاع شود.
درد کردنلغتنامه دهخدادرد کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دارای رنج و درد بودن واحساس وجع کردن . (ناظم الاطباء). متألم و متأثر و رنجور بودن . دردمند و آزرده از درد بودن : دردی که دل ز دست تو می کرد می کندبر دل چگونه دست نهم درد می کند. خواجه