الفبالغتنامه دهخداالفبا. [ اَ ل ِ ] (اِ مرکب )مجموعه ٔ حروفی است که با ترتیبی قراردادی مرتب شده و صداهای یک زبان را بیان کند. نامهای حروف الفبایی را نیز گویند . الفبای فارسی امروزین مرکب از سی و سه حرف است بدین قرار: ا ء ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی . در حاشیه
الفبافرهنگ فارسی عمیدمجموعۀ حروفی که در یک زبان برای نوشتن استفاده میشود.⟨ الفبای ابتثی: الفبایی به ترتیب معمولی (ا، ب، ت، ث).⟨ الفبای ابجدی: الفبای به ترتیب حروف ابجد.
الفباalphabetواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ نشانههای یک نظام نوشتاری که در آن معمولاً هر حرف/ نویسه نمایندۀ یک همخوان/ صامت یا واکه/ مصوت است
الفبائیلغتنامه دهخداالفبائی . [ اَ ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به الفبا: حروف الفبائی . بچه ٔ الفبائی . رجوع به الفبا شود.
الفباییalphabetical/ alphabeticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه مربوط به الفبا باشد یا با الفبا بیان شود
الفبائیلغتنامه دهخداالفبائی . [ اَ ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به الفبا: حروف الفبائی . بچه ٔ الفبائی . رجوع به الفبا شود.
الفباگَردیalphatourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری تجربی که در آن گردشگر از روی نقشه و براساس حروف الفبا اولین و آخرین خیابان را مشخص و خطی بین این دو نقطه ترسیم میکند و سپس مسیر بین آنها را پیاده میپیماید
الفباییalphabetical/ alphabeticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه مربوط به الفبا باشد یا با الفبا بیان شود
الفبائیلغتنامه دهخداالفبائی . [ اَ ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به الفبا: حروف الفبائی . بچه ٔ الفبائی . رجوع به الفبا شود.
الفباگَردیalphatourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گردشگری تجربی که در آن گردشگر از روی نقشه و براساس حروف الفبا اولین و آخرین خیابان را مشخص و خطی بین این دو نقطه ترسیم میکند و سپس مسیر بین آنها را پیاده میپیماید
الفبای دستیmanual alphabetواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نشانههای دستی منطبق با حروف الفبا که در هجی انگشتی برای برقراری ارتباط با ناشنوایان به کار میرود
الفباییalphabetical/ alphabeticواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آنچه مربوط به الفبا باشد یا با الفبا بیان شود