حلواتلغتنامه دهخداحلوات . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حلوة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حلوة شود.
حلویاتلغتنامه دهخداحلویات . [ ح َ ل َ وی یا ] (اِ) در تداول فارسی ، شیرینی ها : گز راز جمله ٔ حلویات از چه روچشم تمام مجلسیان بر شکست اوست .میرزا اشتها.
الواتلغتنامه دهخداالوات . [ اَل ْ ] (از ع ، ص ، اِ) بمعنی اَلواد است . (فرهنگ نظام ). رجوع به اَلواد شود.
الواثلغتنامه دهخداالواث . [ اَل ْ ] (ع اِ) آلودگیها. (غیاث اللغات ). صاحب غیاث اللغات ظاهراً آنرا جمع «لوث » دانسته ولی در فرهنگهای معتبر بدان تصریح نشده است .
الواتلغتنامه دهخداالوات . [ اَل ْ ] (از ع ، ص ، اِ) بمعنی اَلواد است . (فرهنگ نظام ). رجوع به اَلواد شود.
الواتلغتنامه دهخداالوات . [ اَل ْ ] (از ع ، ص ، اِ) بمعنی اَلواد است . (فرهنگ نظام ). رجوع به اَلواد شود.