آژدفلغتنامه دهخداآژدف . [ دَ ] (اِ) آزْدَف . اَزْدَف . زعرور. آلج . آلوج . (زمخشری ). رجوع به ازدف شود.
نمتکلغتنامه دهخدانمتک . [ ن َ م ُ ] (اِ) گهر باشد [ ؟ ] و گویند نمتک زعرور باشد به تازی . قریعالدهر : گروهی اند که ندانند باز سیم ز سرب همه دروغ زن و خربطند و خیره سرندنمتک و بُسَّد نزدیکشان یکی باشداز آنکه هردو به گونه شبیه یکدگرند. <p class="autho