25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
رئوستا
electrotype
electrotypes
موتور همگام
برقکار
جمعکن
بیشتر بدانید
کاپا
curb bit
bombycids
علی زیتونی
پدرخوانده
صفین
الکتریسین
'elekterisiyan
معنی
کسی که وسایل برقی را راهاندازی میکند؛ برقکار.
جستوجوی دقیق
الکتریسین
فرهنگ فارسی عمید
کسی که وسایل برقی را راهاندازی میکند؛ برقکار.
جستوجوی متن
برقکار
فرهنگ مترادف و متضاد
الکتریسین، برقی، تعمیرکار برق