امانتیلغتنامه دهخداامانتی . [ اَ ن َ ] (ص نسبی ، اِ) مال یا چیزی که بعنوان امانت بکسی سپارند. ودیعه . (فرهنگ فارسی معین ).
امانتیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) مال یا چیزی که به عنوان امانت به کسی سپارند، ودیعه .
نیک امانتیلغتنامه دهخدانیک امانتی . [ اَ ن َ ] (حامص مرکب ) امین بودن . درستکاری : چون روزگاری بگذشت این جوان از نیک امانتی و فصیحی و جوانمردی به ندیمی امین بلخ افتاد. (اسکندرنامه ) (یادداشت مؤلف ).
نیک امانتیلغتنامه دهخدانیک امانتی . [ اَ ن َ ] (حامص مرکب ) امین بودن . درستکاری : چون روزگاری بگذشت این جوان از نیک امانتی و فصیحی و جوانمردی به ندیمی امین بلخ افتاد. (اسکندرنامه ) (یادداشت مؤلف ).
نیک امانتیلغتنامه دهخدانیک امانتی . [ اَ ن َ ] (حامص مرکب ) امین بودن . درستکاری : چون روزگاری بگذشت این جوان از نیک امانتی و فصیحی و جوانمردی به ندیمی امین بلخ افتاد. (اسکندرنامه ) (یادداشت مؤلف ).