امتاءلغتنامه دهخداامتاء. [ اِ ] (ع مص ) بروش زشت رفتن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || افزون شدن روزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کثرت و امتدادروزی . || دراز شدن عمر. (از متن اللغة).
همتالغتنامه دهخداهمتا. [ هََ ] (ص مرکب ) همتای . همزاد. همجنس . (برهان ). || نظیر و مانند. (برهان ). عدیل . همانند. قرین . شبیه . (یادداشتهای مؤلف ) : شه نیمروز آنکه رستَمْش نام سوار جهاندیده همتای سام . فردوسی .به پور گرامی سپرد
همتاییلغتنامه دهخداهمتایی . [ هََ ] (حامص مرکب ) همتا بودن . نظیر بودن . (یادداشت مؤلف ). برابری کردن : غزال اگر به تو میکرد لاف همتایی برآمده ست کنون شاخش از پشیمانی . ؟|| انبازی و شرکت . (آنندراج ).
امطاءلغتنامه دهخداامطاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مطیه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و ج ِ مَطو و مِطو. و مَطا. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مطیه و مطو و مطاء شود.
امطاءلغتنامه دهخداامطاء. [ اِ ] (ع مص ) بارگی گرفتن ستور را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد): امطی الدابة امطاء؛ برای سواری گرفت آن ستور را. (ناظم الاطباء). بارگی گرفتن . سوار شدن .