امطارلغتنامه دهخداامطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مطر. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ). بارانها. (غیاث اللغات ) : وین ابر خداوند جهان را بهوا بربنده ست و مطیعست بباریدن امطار. ناصرخسرو.از اِثارات غبار و تزاحم امطار متأذی میشدند. (ترجمه ٔ تار
امطارلغتنامه دهخداامطار. [ اِ ] (ع مص ) بارانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). باریدن . (بمعنی متعدی آن ). (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). باران باریدن و بارانیدن . (آنندراج ). گویند: امطر اﷲ السماء و امطرهم اﷲ علیهم ؛ و گفته نمی شو
امتآرلغتنامه دهخداامتآر. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دشمنی نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کینه گرفتن بر کسی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (آنندراج ).
امتارلغتنامه دهخداامتار. [ اِم ْ م ِ ] (ع مص ) دراز شدن . دراز شدن ریسمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد (ناظم الاطباء). امتار از باب افتعال و اصل آن امتتار است تاء اول بمیم بدل شده است . (از اقرب الموارد).
امتیارلغتنامه دهخداامتیار. [ اِ ] (ع مص ) شمشیربرکشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج )(ناظم الاطباء) . || خواربار آوردن جهت کسی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خواربار آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) .
عمیطرلغتنامه دهخداعمیطر. [ ع َ م َ طَ ] (اِخ ) مردی است سفیانی که در زمان محمد امین در دمشق خروج کرد. (منتهی الارب ).
علویةلغتنامه دهخداعلویة. [ ع ِل ْ وی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث عِلوی . رجوع به عِلوی و عَلویة و عِلویین شود.- علم آثار علویه ؛ علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن ، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیه ٔ ق
مسایللغتنامه دهخدامسایل . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مسیل ها. اماکن جاری شدن آب . رجوع به مسیل شود : مسایل انهار و مسائح امطار معابر سیحون به فضول انواو سیول اندا پر کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 290).
متسوقةلغتنامه دهخدامتسوقة. [ م ُ ت َ س َوْ وِ ق َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث متسوق : بازارهای نیشابور در ایام قدیم پوشیده نبود و از اثارت غبار و تزاحم امطار، متسوقه و اهل معاملات متأذی می شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص <span class="hl"
انوالغتنامه دهخداانوا. [ اَن ْ ] (از عربی ، اِ) انواء : ز بس بدایع چون بوستان پر از انوارز بس جواهر چون آسمان پر از انوا. مسعودسعد.شکوفه ها همه انوای باغ گردون است که چون پدیدشدند افتتاح کرد سما. مسعودسعد.