املاللغتنامه دهخدااملال . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ملول کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گویند: املنی و امل علی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و گویند: ادل فأمل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ||
املوللغتنامه دهخدااملول . [ اَ ] (اِخ ) ابن وایل بن غوث بن قطن بن عریب بن زهیربن ایمن بن همیسعبن حمیر. از اعراب است . (از معجم البلدان ).
همالیللغتنامه دهخداهمالیل . [ هََ ] (ع ص ، اِ) گیاههای باقیمانده ٔ ضعیف . || مرغان ضعیف . || جامه ٔ پاره پاره شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مفرد ندارد. (منتهی الارب ).
گامالیللغتنامه دهخداگامالیل . [ ی ِ ] (اِخ ) یهودی عضو محکمه ٔ جنائی بیت المقدس ، یکی از بزرگان ربانیون (قرن اول ).
استملاللغتنامه دهخدااستملال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) املال . (زوزنی ). بستوه آمدن .(منتهی الارب ). || غمگین شدن . تنگدل شدن .
املا کردنلغتنامه دهخدااملاکردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِکتاب . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). املال . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). مطلبی را تقریر و القا کردن تا دیگری بنویسد : دبیر پیش وی نشسته و نامه ای می نوشت و فضل املا همی کرد. (تاریخ بلعمی ). نامه ٔ ف
دراز شدنلغتنامه دهخدادراز شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یازیدن . طول پیدا کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). امتداد یافتن . کشیده شدن . اِستطالة. (دهار). اِمِّتار. اَمتداد.اِنسراب . تَطاول . تَمَتّی . تَمَطّی . صَلهبة. (منتهی الارب ). طِوال . (دهار). طول . (تاج المصادر بیهقی ).-
مقصدلغتنامه دهخدامقصد. [ م َ ص ِ / م َ ص َ ] (ع اِ) جای قصد و به فتح صاد چنانکه شهرت دارد درست نباشد چرا که قصد یقصد از ضرب یضرب آمده است . (غیاث ) (آنندراج ). مکان قصد. ج ، مقاصد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). محل و موضع قصد و محل اراده . (ناظم الاطباء
مقصودلغتنامه دهخدامقصود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) آهنگ نموده شده . (آنندراج ). طلب شده و آهنگ شده و قصدشده . (ناظم الاطباء). || مراد و نیت و خواهش وکام و آرزو و غرض و آهنگ و اراده و قصد و مطلوب . (ناظم الاطباء). مراد. مرام . مطلوب . منظور. کام . هدف . خواست . خواسته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) <sp