انابتلغتنامه دهخداانابت . [ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بردسکن شهرستان کاشمر با 683 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن پنبه ، زیره و گاورس است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
انابتلغتنامه دهخداانابت . [ اِ ب َ ] (از ع ، مص ) به خدای تعالی بازگشتن . (منتهی الارب ). بازگشتن بسوی خدا. (از ناظم الاطباء). بازگردیدن بسوی خداو بازگشتن از کارهای بد. توبه کردن و دعا خواستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بازگشتن . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). || (اِمص ) توبه . پشیمانی .(
انابتفرهنگ فارسی عمید۱. (تصوف) رجوع از غفلت به ذکر. Δ گفتهاند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.۲. (تصوف) فرار از خلق به سوی حق.۳. [قدیمی] بازگشتن به سوی خدا؛ توبه کردن؛ دست برداشتن از گناه؛ توبه.
انابتفرهنگ فارسی معین(اِ بَ) [ ع . انابة ] 1 - (مص ل .) برگشتن از گناه ، توبه کردن . 2 - (اِمص .) توبه ، پشیمانی .
هنابذلغتنامه دهخداهنابذ. [ هََ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ هنبذة. (منتهی الارب ). به معنی کار سخت . (از اقرب الموارد). رجوع به هنبذة شود.
هنبضلغتنامه دهخداهنبض . [ هُم ْ ب ُ ] (ع ص ) کلان شکم . (از منتهی الارب ). و ابن عباد آن را در هنبص با صاد مهمله آورده است . (اقرب الموارد). رجوع به هنبص شود.
عنبثلغتنامه دهخداعنبث . [ ] (ع اِ) ابن الندیم در الفهرست گوید: حروف عنبث ، خطوطی است که در علوم قدیم از قبیل صنعت و سحر و عزایم ، بزبانی که صاحبان آن علوم وضع کرده اند به کار می رود و کسی آن زبان را درک نمی کند. رجوع به الفهرست ابن الندیم چ مصر ص 505 شود.
انبطلغتنامه دهخداانبط. [ اَم ْ ب َ ] (ع ص ) اسبی که شکمش سپید بود. (ناظم الاطباء). فرس انبط؛ اسپ سپیدبغل سپیدشکم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب شکم سفید. (مؤید الفضلاء). اسبی که شکم سپید دارد. (تاج المصادر بیهقی ). اسبی که زیر بغل و شکمش سفید باشد. مؤنث : نبطاء. ج ، نُبْط، گویند فرس انبط