اناثلغتنامه دهخدااناث . [ اِ ] (ع اِ) ج ِاُنْثی ̍. ماده ها. (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). مقابل ذکور. مادگان . زنان . در فارسی غالباً اُناث تلفظ کنند. (از فرهنگ فارسی معین ).
اناثلغتنامه دهخدااناث .[ اُ ] (از ع ، اِ) ماده از انسان ، بزرگ باشد یا کوچک ، دختر باشد یا زن . (ناظم الاطباء). زنان . مادگان :از تو نوشند از ذکور و از اناث بی دریغی در عطایا مستغاث . مولوی .- اناثاً و ذکوراً؛ خواه زن و خواه مرد و
اناثلغتنامه دهخدااناث .[ اِ ] (ع اِ) ستاره های اُنْثی ̍. (ناظم الاطباء). ستاره های خرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنچه جان ندارد مانند درخت و سنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قاموس از ذیل اقرب الموارد).
تبار پدرسوییpatrilineal descent,agnate, agnationواژههای مصوب فرهنگستانتباری که از جانب پدر تعیین میشود متـ . پدردودمانی patrilineage
حناذلغتنامه دهخداحناذ. [ ح َ ] (ع اِ) آفتاب . (منتهی الارب ). از نامهای خورشید است . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
حناطلغتنامه دهخداحناط. [ ح َن ْ نا ] (ع ص ) گندم فروش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (دهار). ج ، حناطون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || حنوطفروش . (منتهی الارب ). خوشبوفروش . (غیاث ). خوشبوی فروش برای مردگان . ج ،حناطون . (ناظم الاطباء) (اقرب المو
حناطلغتنامه دهخداحناط. [ ح ِ ] (ع اِ) بوی خوش برای مردگان . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). هر بوی خوش که به کفن و جسد مردگان زنند. (اقرب الموارد).
اناثیلغتنامه دهخدااناثی . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اُنْثی ̍. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به انثی و اناث شود.
اناثیمالغتنامه دهخدااناثیما. [ ] ( ) (به معنی جداجداشده یا ترساننده ) غالباً قصد از این لفظ وقف نمودن حیوان یا شخص یا مکانی می باشد برای هلاکت و معنی آن با معنی حرام نمودن یکی است . و اناثیما به معنی ملعون نیز آمده . (از قاموس کتاب مقدس ).
اناثاًلغتنامه دهخدااناثاً. [ اِ ثَن ْ ] (ع ق ) مادینه . زنینه . مقابل ذکوراً. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اِناث و اُناث شود.
انثلغتنامه دهخداانث . [ اُن ُ ] (ع اِ) جج ِ اُنثی ̍ و ج ِ اِناث . (از اقرب الموارد). ماده ها. (آنندراج ). رجوع به انثی و اناث شود.
اناثیلغتنامه دهخدااناثی . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اُنْثی ̍. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به انثی و اناث شود.
اناثیمالغتنامه دهخدااناثیما. [ ] ( ) (به معنی جداجداشده یا ترساننده ) غالباً قصد از این لفظ وقف نمودن حیوان یا شخص یا مکانی می باشد برای هلاکت و معنی آن با معنی حرام نمودن یکی است . و اناثیما به معنی ملعون نیز آمده . (از قاموس کتاب مقدس ).
اناثاًلغتنامه دهخدااناثاً. [ اِ ثَن ْ ] (ع ق ) مادینه . زنینه . مقابل ذکوراً. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اِناث و اُناث شود.