انتهاکلغتنامه دهخداانتهاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ترنجیده و لاغر ساختن تب ، یقال : انتهکته الحمی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زشت و آلوده کردن ناموس کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آبروی کسی را شکستن و احترامش را بردن . (از اقرب الموارد). حرمت کسی بشکستن . (مصادر زوزنی ).
انتهاکفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ترنجیده و لاغر ساختن تب . 2 - زشت و آلوده شدن . 3 - (مص م .) دریدن پردة ناموس کسی .
انتهکدیکشنری عربی به فارسیتخلف کردن از , تجاوز کردن از , تعدي , تخطي کردن از , سرپيچي کردن از , تجاوز کردن به , شکستن , نقض کردن , هتک احترام کردن , بي حرمت ساختن , مختل کردن
انهتاکلغتنامه دهخداانهتاک . [ اِ هَِ ] (ع مص ) دریده و شکافته شدن پرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). دریده شدن پرده . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).