انخراملغتنامه دهخداانخرام . [ اِ خ ِ ] (ع مص ) شکافته گردیدن و بریده شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکافته و رخنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رخنه شدن . (مصادر زوزنی ). رخنه دار شدن . ترکیدن . (یادداشت مؤلف ).
شکافتهلغتنامه دهخداشکافته . [ ش ِ/ ش ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) چاک شده و دریده . (ناظم الاطباء). چاک خورده . رخنه یافته . (فرهنگ فارسی معین ). مُطَیَّر. (منتهی الارب ). مشقوق . منشق . کفته . مِفَلَّق مُفَلَّقَة. کافته . کافتیده . ت
بریدهلغتنامه دهخدابریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع.