لغتنامه دهخدا
انشاط. [ اِ ] (ع مص ) فربه گردانیدن علف ستور را. || خداوند ستور بانشاط شدن ، یا خوش اهل گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خداوند ستور نشاطی گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || گزیدن مار. || گره گشادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ا