انشوطةلغتنامه دهخداانشوطة. [ اُ طَ ] (ع اِ) گره آسان گشای چون گره ازاربند و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گرهی که گشودن آن آسان باشد چنانکه از یکی از دو طرف آن بکشند باز شود. (از اقرب الموارد). گرهی باشد که زود آسان گشاده شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). گره که به شلوار بندند.
انشوطةدیکشنری عربی به فارسیکمند , با کمند بستن , باکمند دستگير کردن , طناب خفت دار , کمند انداختن , خفت , دام , بند , تله , در کمند انداختن
انساثالغتنامه دهخداانساثا. [ ] (اِ) مویزج . (فهرست مخزن الادویه ). زبیب الجبل . مویزک . و رجوع به انساسا شود.
انشاثالغتنامه دهخداانشاثا. [ اَ ] (اِ) به سریانی دوایی است که آنرا بفارسی مویزک و بعربی زبیب الجبل خوانند. (برهان قاطع). مویزج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کشمش کولی .(یادداشت لغت نامه ). و رجوع به مویزک و مویزج شود.