انظارلغتنامه دهخداانظار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نظر. (فرهنگ فارسی معین ). نظرها. دیدها. (آنندراج ). نگاهها.نظرها. نگریستنها. || دیده ها. (ناظم الاطباء). دیده ها. دیدگان . چشمان : از انظار مردم مخفی شد.(فرهنگ فارسی معین ). || بینشها. افکار.
انظارلغتنامه دهخداانظار. [ اِ ](ع مص ) گوش دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوش داشتن . (آنندراج ). اصغاء. (یادداشت مؤلف ). || در پس انداختن و زمان دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بتأخیر انداختن و مهلت دادن . (از اقرب الموارد). مهلت دادن . (ترجمان القرآن جرجانی ). زمان دادن . (تاج
هنجارلغتنامه دهخداهنجار. [ هَِ / هََ ] (اِ) راه و روش و طریق و طرز و قاعده و قانون . (برهان ). در سنسکریت سمکارا به معنی گشتن و گردیدن و راه است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : به آخر شکیبایی آورد پیش که جز آن نمی دید هنجارخویش .<br
انجارلغتنامه دهخداانجار. [ اَ ] (اِخ ) نام ملکی است معروف و سکونت گاه خسرو و شیرین بود. (از آنندراج ). نام ولایتی است که خسرو پرویز باشیرین در شهر آن در زمستان و در ییلاق آن در تابستان می نشست و عشرت میکرد. (از شعوری ج 1 ورق 107</spa
انجارلغتنامه دهخداانجار. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر با 477 تن سکنه و آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، سردرختی و توت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
انجارلغتنامه دهخداانجار. [ اِ ] (ع اِ) بام خانه . همچو اِجّار. (منتهی الارب ). بام خانه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سطح (بام ) و آن لغتی است در اجار. (از اقرب الموارد). ج ، اناجیر. (ناظم الاطباء).
انزارلغتنامه دهخداانزار. [ ] (اِخ ) نام جایی است در ترکستان در نزدیکی رود سیحون . (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 10 و 141).
نمایش دادنلغتنامه دهخدانمایش دادن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) نشان دادن .در انظار گذاشتن . به چشم مردم کشیدن . تظاهر کردن .
ادرارلغتنامه دهخداادرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطرو ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان ).
بغرمهلغتنامه دهخدابغرمه . [ ب َ غ َ م َ ] (ع اِ) غل آهنین که بگردن محکومین می بستند و آنرا به تیر می بستند و در معرض انظار میگذاشتند. (از دزی ج 1 ص 101).
نهانکارلغتنامه دهخدانهانکار. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) که پنهان از چشم دیگران کاری کند. که اعمال خویش از انظار پوشیده دارد. کنایه از ریاکار : محرم از بهر نهانکاران به کار آید حریف ما که پیدا می خوریم از کار محرم فارغیم .<p class
خاج شویانلغتنامه دهخداخاج شویان . (اِخ ) عید کلیسا در ششم ژانویه بیاد ظهور مسیح در انظار بت پرستان . عید اول سال ارامنه و سایر مذاهب ارتودکس که در 24 جدی واقع میشود. (ناظم الاطباء). رجوع بخاج و خاچ شود.