انعقادلغتنامه دهخداانعقاد.[ اِ ع ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). بسته شدن و مجتمع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیوستن . بستن . (یادداشت مؤلف ). || نزد علماء اصول و فقهاء، وابستگی اجزاء تصرف است برطبق موازین شرع ، چ
انعقادفرهنگ فارسی عمید۱. بسته شدن.۲. بسته شدن و غلیظ شدن مایع.۳. بسته شدن پیمان.۴. برپایی جلسه، مجلس، و امثال آن‌ها.
انعقادcoagulation 1واژه‌های مصوب فرهنگستانناپایدار شدن و مجتمع شدن اولیۀ ذرات معلق ریز و کلوئیدی موجود در آب با افزودن مواد شیمیایی مناسب
هموفیلیفرهنگ فارسی معین(هِ مُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری ارثی خونی که در آن انعقاد خون به کندی صورت می گیرد.
انعقادلغتنامه دهخداانعقاد.[ اِ ع ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). بسته شدن و مجتمع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیوستن . بستن . (یادداشت مؤلف ). || نزد علماء اصول و فقهاء، وابستگی اجزاء تصرف است برطبق موازین شرع ، چ
انعقادفرهنگ فارسی عمید۱. بسته شدن.۲. بسته شدن و غلیظ شدن مایع.۳. بسته شدن پیمان.۴. برپایی جلسه، مجلس، و امثال آن‌ها.
انعقادcoagulation 1واژه‌های مصوب فرهنگستانناپایدار شدن و مجتمع شدن اولیۀ ذرات معلق ریز و کلوئیدی موجود در آب با افزودن مواد شیمیایی مناسب
انعقادلغتنامه دهخداانعقاد.[ اِ ع ِ ] (ع مص ) بسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). بسته شدن و مجتمع شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیوستن . بستن . (یادداشت مؤلف ). || نزد علماء اصول و فقهاء، وابستگی اجزاء تصرف است برطبق موازین شرع ، چ
انعقادفرهنگ فارسی عمید۱. بسته شدن.۲. بسته شدن و غلیظ شدن مایع.۳. بسته شدن پیمان.۴. برپایی جلسه، مجلس، و امثال آن‌ها.
انعقادcoagulation 1واژه‌های مصوب فرهنگستانناپایدار شدن و مجتمع شدن اولیۀ ذرات معلق ریز و کلوئیدی موجود در آب با افزودن مواد شیمیایی مناسب
