انفجارلغتنامه دهخداانفجار. [ اِ ف ِ ] (ع مص )سپید گردیدن آخر شب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || روشن گردیدن بامداد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). روشن شدن صبح . (از اقرب الموارد). || رسیدن بلاها ازهر سو. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ||
انفجاردیکشنری عربی به فارسیوزش , سوز , باد , دم , جريان هوايا بخار , صداي شيپور , بادزدگي , انفجار , صداي انفجار , صداي ترکيدن , ترکاندن , سوزاندن , قطاري , پشت سر هم , جوش , فوران , بيرون ريزي , سروصدا , هياهو , غرش , فحاشي , تهديد
انفجارفرهنگ فارسی عمید۱. (شیمی) واکنش شیمیایی بسیار سریع که ضمن آن مقادیر زیادی گاز و گرما تولید میشود.۲. [قدیمی] روان شدن آب.۳. [قدیمی] شکافته شدن.۴. [قدیمی] سپیدهدم شدن.
انفزارلغتنامه دهخداانفزار. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) پاره گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکافته شدن و پاره پاره شدن و کهنه شدن . (از اقرب الموارد).
انفجار آتشفشانیvolcanic explosionواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در هنگام رسیدن گازهای آتشفشانی به حد انفجار رخ میدهد
انفجار اطلاعاتinformation explosionواژههای مصوب فرهنگستانافزایش روبهرشد اطلاعات بهگونهایکه مدیریت آن را دشوار سازد
انفجار غباریdust explosionواژههای مصوب فرهنگستانانفجار حاصل از غبار ذرات قابلاشتعال در هنگام آسیاب کردن آرد یا شکر یا خشک کردن پاششی شیر و قهوۀ فوری در مجاورت منبع آتش
زنجیرۀ انفجارexplosive trainواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ عناصر لازم برای انفجار خرج اصلی از آغاز تا انجام
انفجاریplosiveواژههای مصوب فرهنگستانهمخوانی انسدادی که در تولید آن بست مجرای گفتار بهطور کامل و ناگهانی باز و جریان هوای برونسو بهیکباره رها شود
انفجار آتشفشانیvolcanic explosionواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در هنگام رسیدن گازهای آتشفشانی به حد انفجار رخ میدهد
انفجار اطلاعاتinformation explosionواژههای مصوب فرهنگستانافزایش روبهرشد اطلاعات بهگونهایکه مدیریت آن را دشوار سازد
انفجار آتشفشانیvolcanic explosionواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که در هنگام رسیدن گازهای آتشفشانی به حد انفجار رخ میدهد
انفجار اطلاعاتinformation explosionواژههای مصوب فرهنگستانافزایش روبهرشد اطلاعات بهگونهایکه مدیریت آن را دشوار سازد
انفجار بومشناختیecological explosionواژههای مصوب فرهنگستانافزایش انبوه و سریع یک اندامگان در غیاب موانع طبیعی رشد و تولیدمثل آن
انفجار غباریdust explosionواژههای مصوب فرهنگستانانفجار حاصل از غبار ذرات قابلاشتعال در هنگام آسیاب کردن آرد یا شکر یا خشک کردن پاششی شیر و قهوۀ فوری در مجاورت منبع آتش
انفجاریplosiveواژههای مصوب فرهنگستانهمخوانی انسدادی که در تولید آن بست مجرای گفتار بهطور کامل و ناگهانی باز و جریان هوای برونسو بهیکباره رها شود
زنجیرۀ انفجارexplosive trainواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ عناصر لازم برای انفجار خرج اصلی از آغاز تا انجام