انهمارلغتنامه دهخداانهمار. [ اِ هَِ ] (ع مص ) ریزان شدن آب . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || ریخته شدن آب و اشک و روان گردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ریخته شدن . شکسته شدن . (منتهی الارب ). ریخته شدن و شکسته و ویران
انهمارفرهنگ فارسی عمید۱. شکسته شدن.۲. ویران شدن.۳. فروریختن.۴. ریخته شدن آب یا باران.۵. روان گردیدن اشک.
انهمارفرهنگ فارسی معین(اِ هِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - ریخته شدن آب یا باران . 2 - ویران شدن ، فرو ریختن .
انمیارلغتنامه دهخداانمیار. [ اِ ] (ع مص ) برکنده شدن موی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیفتیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || ریختن پشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
انمارلغتنامه دهخداانمار. [ اَ ] (ع اِ) خطهای پای گاو دشتی .(آنندراج ) (منتهی الارب ). || ج ِ نَمِر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پلنگان . (غیاث اللغات ).
انمارلغتنامه دهخداانمار. [ اِ ] (ع مص ) آب گوارد (گوارا) و ساده یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب خوشگوار و شیرین یافتن . (آنندراج ). به آب پاکیزه و روشن رسیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ذات انمارلغتنامه دهخداذات انمار. [ ت ُ اَ ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص چ بهار ص 177 آمده است : الأیهم بن جبلة، بیست و هفت سال و دو ماه پادشاه بود و خداوند تدمر و قصر برکة و ذات انمار بود و غزا کرد به بنی الفین بر خبر و غایله [ آمد و نابغه ] اندر آن گوید:ض
مُّنْهَمِرٍفرهنگ واژگان قرآنبسيار فراوان و ريزان (از" همر " به معناي ريختن اشک و باران به شدت ، و انهمار به معناي انصباب و روان شدن است و فتح آسمان به آبي منهمر و روان در عبارت "فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ ﭐلسَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ " کنايهاي است تمثيلي از شدت ريختن آب و جريان متوالي باران ، گويي باران در پشت آسمان انبار شده ، و
اشکلغتنامه دهخدااشک . [ اَ ] (اِ) قطره . (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). قطره ٔ آب . (آنندراج ). هر چکه . قطره ٔ باران . (سروری ) (فرهنگ اسدی ). قطره را گویند عموماً : چنان شد ظلم در ایام او گم که اشکی در میان بحر قلزم . عطار (از جهانگیری )
شکستهلغتنامه دهخداشکسته . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) مکسور و خردشده . (ناظم الاطباء). خرد. (آنندراج ). منکسر. مکسور. کسیر. (منتهی الارب ). نعت مفعولی از شکستن در معنی متعدی آن . (یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج در توضیح