انگلیونلغتنامه دهخداانگلیون . [ اَ گ َ ] (اِ) جامه ٔ هفت رنگ . (غیاث اللغات ). جامه ٔ هفت رنگ . دیبای هفت رنگ . (انجمن آرا) (آنندراج ). چون مسیحیان شرقی انجیل را در قماش ابریشمین و ملون می پیچیده اند از اینرو آن را نیز انگلیون گفته اند. (فرهنگ فارسی معین ):پشم است و می نمایدت انگلیون شکر
انگلیونلغتنامه دهخداانگلیون . [ اَ گ َ ] (اِخ ) نام کتاب نصاری . انجیل عیسی . (از برهان قاطع). کتاب ترسایان . (صحاح الفرس ) : معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند. قطران .تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بل
انگلیونفرهنگ فارسی عمید۱. = انجیل: ◻︎ او بیان میکرد با ایشان بهراز / سِرّ انگلیون و زنّار و نماز (مولوی: ۴۹).۲. [مجاز] دیبای هفترنگ.۳. = ارژنگ: ◻︎ به طغرا برکشد صورت بهسان نقش چینستان / به دفتر برکشد جدول بهسان صُحف انگلیون (امیرمعزی: ۵۵۰).
انگلیونفرهنگ فارسی معین(اَ گِ) (اِ.) 1 - انجیل . 2 - نوعی پارچة ابریشمین که انجیل را در آن می پیچیدند.
پانگلنلغتنامه دهخداپانگلن . [ گ ُ ل َ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی حیوان پستاندار بی ثنایا در منطقه ٔ حارّه ٔ افریقا که پوست آن از نوعی فلس پوشیده است .
آنیلینفرهنگ فارسی عمیدمایعی روغنی، بیرنگ، مرکب از کربن، هیدروژن و اکسیژن که از نیتروبنزن به دست میآید و در رنگسازی، داروسازی، و تهیۀ آفتکش کاربرد دارد.
کلیونلغتنامه دهخداکلیون . [ ک ُ ] (اِ) جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون ) است مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گلیون و انگلیون شود.
گلیونلغتنامه دهخداگلیون . [ گ َ ] (اِ) مخفف انگلیون . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نوعی از اقمشه ٔ هفت رنگ باشد، چنانکه هر هفت رنگ را در آن توان دید و آنرا بوقلمون هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).
اگلیونلغتنامه دهخدااگلیون . [ اَ گ َل ْ ] (اِ) پارچه ٔ ابریشمی هفت رنگ . || پارچه ٔ ابریشمی گلدار دمشقی . (ناظم الاطباء). و رجوع به اکلیون شود. || (اِخ ) به یونانی کتاب انجیل را گویند. (آنندراج ). رجوع به انگلیون و اکلیون و انجیل شود.