انگیزهلغتنامه دهخداانگیزه . [ اَ زَ / زِ] (اِ) سبب و باعث چیزها. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (انجمن آرا) (آنندراج ). موجب . علت . (ناظم الاطباء).
انگیزهدیکشنری فارسی به انگلیسیcalling, cause, ground, impetus, impulse, impulsion, incentive, inducement, motivation, motive, reason, spring, spur
درمان انگیزهافزاmotivational enhancement therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی درمان ازطریق مصاحبۀ انگیزشی و کسب اطلاعات مربوط به پیشینۀ زندگی مُراجع بهمنظور استفاده از آنها در افزایش انگیزههای او برای تغییر رفتار اختـ . درافزا 2 MET 1
impulsesدیکشنری انگلیسی به فارسیانگیزه ها، بر انگیزش، ضربت، انگیزه ناگهانی، ضرب، انگیزه دادن به، تکان دادن، بر انگیختن