اهرستانلغتنامه دهخدااهرستان . [اَ رِ ] (اِخ ) نام الکه ایست در نواحی یزد. (آنندراج ). نام ولایتی نزدیک یزد. (ناظم الاطباء) : تا به یزد افکند امر نافذ سلطانی ام گشته نزهتگاه اهرستان بهشت ثانی ام . تأثیر (آنندراج ).نسیم گلشنش بر سنبل ش
تیزیدنلغتنامه دهخداتیزیدن . [ دَ ] (مص ) تیز زدن . (آنندراج ). رها کردن باد از دهان و یا از پائین . (ناظم الاطباء). تیز دادن . تیز رها کردن . گوزیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بود جولاه شحنه ٔ لاهورکه بتیزم به سبلت کرمش . حکیم شفائی (از آ