پیشآهنگ ناوگان،پیشآهنگfleet leaderواژههای مصوب فرهنگستانهواگردی که دارای بیشترین پرواز در هر ناوگان است
آهنگلغتنامه دهخداآهنگ . [ هََ ] (اِ) قصد. عزم . عزیمت . عمد. (ادیب نطنزی ). تعمد. نیت . بسیج . تأمیم . استواء. اندیشه .توجه به . برفتن بسوی . حرد. نحو. اراده : خسرو غازی آهنگ بخارا داردزده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه . بهرامی .ب
پاهنگلغتنامه دهخداپاهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) پاسنگ . پاچنگ . چیزی که در یک پله ٔ ترازو آویزند تا با پله ٔ دیگر برابر شود. (برهان ). || و پاهنگ مرادف پاشنگ مخفف پادآهنگ مرکب از پای بمعنی پاینده و محفوظو آهنگ بمعنی قصد و چون آنرا بجهت تخم نگاهدارند گویا آهنگ حفظ آن کرده اند. (رشیدی ). || خلخال .
اعینیلغتنامه دهخدااعینی . [ اَ ی َ ] (ص نسبی ) نسبت است به اعین بمعنی فراخی در چشم . (از لباب الانساب ).
احنیلغتنامه دهخدااحنی . [ اَ نا ](ع ن تف ) مهربان تر. شفیق تر: هو احنی الناس ضلوعاً علیک ؛ ای اشفقهم علیک . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). || (ص ) مرد گوژپشت . کوزپشت . مؤنث : حَنْواء.
liltsدیکشنری انگلیسی به فارسیگره، اهنگ، اهنگ موزون، شعر نشاط انگیز خواندن، باسبکروحی حرکت کردن، اهنگ خوش نوا و موزون خواندن
liltدیکشنری انگلیسی به فارسیلخت، اهنگ، اهنگ موزون، شعر نشاط انگیز خواندن، باسبکروحی حرکت کردن، اهنگ خوش نوا و موزون خواندن
اهنگلغتنامه دهخدااهنگ . [ اُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. دارای 398 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، ارزن و زیره است . شغل اهالی زراعت . راه ماشین رو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9</
درواهنگلغتنامه دهخدادرواهنگ . [ دَرْ هََ] (اِخ ) دهی است از دهستان خاروطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود واقع در 108 هزارگزی جنوب خاوری بیارو 90 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ شاهرود به سبزوار با 150 ت
دستاهنگلغتنامه دهخدادستاهنگ . [ دَ هََ ] (اِ مرکب ) دست آهنگ . دست افزاری است کاشتکاران و مزارعان را. (آنندراج ). ابزار کشتکاری . (ناظم الاطباء). || جارّة . (السامی ).
چپلاهنگلغتنامه دهخداچپلاهنگ . [ چ َ هََ ] (اِ) چپلهنگ . تخم ترب . صاری . زرد.(شعوری ). رجوع به چپلهنگ شود. || شاخه ٔ قطع شده از درخت . (ناظم الاطباء). || پوست ریشه ٔ درخت تربانتین و پوست تخم آن . (ناظم الاطباء).
شباهنگلغتنامه دهخداشباهنگ . [ ش َ هََ ] (اِ مرکب ) شب آهنگ . قصدکننده به وقت شب . (غیاث اللغات ). بقصد آمدن در شب . قصد کردن کاری در شب . (فرهنگ نظام ). || شبانگاه . (فرهنگ خطی ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا). || خانه ٔدهقانی . (ناظم الاطباء). || بلبل ، که مرغ سحرخوان است . چون بلبل در بین الطلوعی