اوجالغتنامه دهخدااوجا. (اِ) نارون . (یادداشت مرحوم دهخدا). گونه ای از نارون که در اراضی جنگلی کم ارتفاع شمال ایران فراوان است و آنرا سیاه درخت نیز نامند. خوش سایه . پشه غال . پشه وار. پشه بانه . سده . ناژبن . بوقیصا. و رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص <span class="hl
اوجافرهنگ فارسی عمیددرختی جنگلی از نوع نارون، با پوست سخت و شکافدار و برگهای بیضوی نوکتیز؛ لو؛ لی؛ قرهآغاج؛ قرهغاج؛ گل پردار؛ مَلَج.
اوجافرهنگ فارسی معین(اِ.) = اوجه : نام چند گونه درخت از تیرة نارونان که در قسمت های کم ارتفاع جنگل های شمالی ایران می رویند؛ وجه ، لی وله ، لو نیز گویند.
حوجاءلغتنامه دهخداحوجاء. [ ح َ ] (ع اِ) حاجت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شک و شبهه . (منتهی الارب ): ما فی صدری حوجاء و لا لوجاء؛ شک و شبهه نیست و ما لی فیه حوجاء و لا لوجاء و لا حویجاء و لا لویجاء؛ نیست حاجت . (منتهی الارب ). || لام تا کام چیزی نگفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). کلمته فما
اوجابنلغتنامه دهخدااوجابن . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان دارای 265 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، لبنیات ، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است . راه مالرو دار
اوجادلغتنامه دهخدااوجاد. (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 150 تن سکنه است . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
اوجاعلغتنامه دهخدااوجاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَجَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دردها. (غیاث اللغات ). دردمندی ها. (آنندراج ). رجوع به وجع شود.
اوجهلغتنامه دهخدااوجه . [ ] (اِ) نام درختی است . نارون . اوجا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به اوجا و نارون شود.
اوجابنلغتنامه دهخدااوجابن . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان دارای 265 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، لبنیات ، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است . راه مالرو دار
اوجادلغتنامه دهخدااوجاد. (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 150 تن سکنه است . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
اوجاعلغتنامه دهخدااوجاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَجَع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دردها. (غیاث اللغات ). دردمندی ها. (آنندراج ). رجوع به وجع شود.