لغتنامه دهخدا
زماورد. [ زُ وَ ] (معرب ، اِ) نواله . (دهار) (مهذب الاسماء). طعامی که از تخم مرغ و گوشت ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب است و فیروزآبادی آن را در ذیل «ورد» آورده است . (از اقرب الموارد). بزماورد. نواله . لقمه ٔ قاضی . لقمه ٔ خلیفه