استاخلغتنامه دهخدااستاخ . [ اُ ] (ص ) گستاخ . (برهان ) (جهانگیری ). بستاخ . (مؤید الفضلاء). اوستاخ . (آنندراج ). بی ادب و لجوج . (برهان ). بی پروا : با کسی علم دین نگفت استاخ زآنکه دل تنگ بود و علم فراخ . سنائی .تیر از گشاد چشم تو