لغتنامه دهخدا
اوج . [ اَ ] (اِ) علو. (اقرب الموارد). طرف بالای هر چیز. (آنندراج ) (انجمن آرا). معرب اوک است که به معنی بلندی است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). بالا و بلندترین نقطه . (ناظم الاطباء) : تو دانی که سالار توران سپاه ز اوج فلک برفرازد کلاه . <p cl