آدمکلغتنامه دهخداآدمک . [ دَ م َ ] (اِ مصغر) لعبت اطفال که غالباً از چوب سازند. || شکل آدمی که نقش کنند.
مُسریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دار، ساری، ویروسی، میکروبی، عفونی، باکتریایی، واگیر، همهگیر، اپیدمیک، پاندمیک آمیزشی
حاضرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام اضر، موجود، شاهد، ساکن، جاری، نافذ همه جاحاضر، فراگیر، همهگیر پخششونده، واگیر، اپیدمیک، مُسری
فراگیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه، دامنهدار، پردامنه، بیمرز، سراسری، اپیدمیک، جهانی، جهانشمول، شامل، جامع، حاضر پراکنده، متفرق پهناور، عریض، عریضوطویل، وسیع هوادار
متفرقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پراکنده، متشتت، منقطع، پخش وپاش، پاشیده، پخش(شده)، فراز، ولو، منفجر، شکسته همهجایی، گسترده، فراگیر، وسیع اپیدمیک، عام پریشان، نابهسامان، آشفته غیرمتمرکز، منشعب منهزم گاهگاه، نادر
تب راجعهلغتنامه دهخداتب راجعه . [ ت َ ب ِ ج ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب رجع. حمای راجعه . حمای کرار. حمای رجعی . از امراض عفونی و مسری و اِپیدمیک . انگل این مرض «اسپیروکت دُبرمیر» است که بر اثر نیش ساس یا شپش وارد ارگانیسم انسان میگردد و بهمین جهت اس