اپیگلوتفرهنگ فارسی عمیدعضوی غضروفی در حلق که هنگام فروبردن غذا حنجره را میپوشاند و مانع ورود غذا به نای میشود.
عملیات چندملیتیmultinational operation, allied countries operation, allied forces operationواژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی که نیروهای نظامی دو یا چند کشور برای اجرای مأموریتی مشترک در یک منطقه انجام میدهند
علودلغتنامه دهخداعلود. [ ع َل ْ وَدد ] (ع ص ) مسن و سخت ، و یا غلیظ و ضخیم . (از لسان العرب ). رجوع به عِلودّ شود.
علودلغتنامه دهخداعلود. [ ع ِل ْ وَدد ] (ع ص ) دراز و بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کبیر. (از اقرب الموارد): رجل علودالعنق ؛ مرد درازگردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رجل علود؛ سخت و قسی . || مسن و سخت ، و یا غلیظ و ضخیم . رجوع به عَلود شود. || بزرگ و سالخورده . (از لسان العرب )
علوضلغتنامه دهخداعلوض . [ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ) شغال (لغت حمیری است ). (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
آلودلغتنامه دهخداآلود. (ن مف مرخم / نف مرکب ) در کلمات مرکبه از قبیل آردآلود، اشک آلود، بت آلود، تراب آلود، تهمت آلود، خاک آلود، خشم آلود، خواب آلود، خون آلود، خوی آلود، ریگ آلود، زهرآلود، سرمه آلود، شکرآلود، غرض آلود، غضب آلود، گردآلود، گِل آلود، مشک آلود، م