اکباءلغتنامه دهخدااکباء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کِباء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ کباء،به معنی خاکروبه ٔ خانه ها. (آنندراج ). ج ِ کِبا و کِبّی (اقرب الموارد). رجوع به کباء و کبا و کبی شود.
اکباءلغتنامه دهخدااکباء. [ اِ ] (ع مص ) دود کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آتش نادادن آتش زنه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آتش زنه چنان کردن که آتش از او بیرون نیاید. (از تاج المصادر بیهقی ). || متغیر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج )
حقباءلغتنامه دهخداحقباء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث احقب . || کوهچه ٔ دراز سر به آسمان که کمربندی از خاک گرداگرد وی باشد. او القارة الطویلة التی فی وسطها تراب اعفر برّاق مع بُرقة سائرة. (منتهی الارب ).
اکبیالغتنامه دهخدااکبیا. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند پی که عصب باشد. (از هفت قلزم ) (از لغت فرس اسدی ) (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ).
عکباءلغتنامه دهخداعکباء. [ ع َ ] (ع ص ) زن استواراندام درشت خلقت . (منتهی الارب ). زن جافی الخلق . (از اقرب الموارد). || زن سطبر لب و دندان . (از منتهی الارب ).
حُقُباًفرهنگ واژگان قرآن مدت نامعلومي از زمان (بعضي هم اين کلمه را به چهل ، هفتاد،هشتاد و يا هشتاد و چند سال محدود کردهاند )
کبالغتنامه دهخداکبا. [ ک ِ ] (ع اِ) خاک روبه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تثنیه کِبَوان . (اقرب الموارد). و کِبوان . (منتهی الارب ). ج ، اکباء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سرگین جای . مزبله . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، کبوان و اکباء. (اقرب الموارد). || خاک بر روی ز
دود کردنلغتنامه دهخدادود کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پدید آوردن دود. (ناظم الاطباء). تولید دود. دود برانگیختن . (یادداشت مؤلف ). اکباء. (منتهی الارب ). ادخان . (تاج المصادر بیهقی ). دخن .(دهار). تدخین . (المصادر زوزنی ). عثن (تاج المصادر بیهقی ). || سوختن . در آتش ریختن و دود از آن برآوردن . سو
برگردانیدنلغتنامه دهخدابرگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارسی معین ): اًصفاح ، اًعادة،