اقتراءلغتنامه دهخدااقتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میزبانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نیکویی کردن با مهمان . || مهمانی خواستن . || در پی بلاد رفتن و طلب کردن برفتن از شهری بشهری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خواندن قرآن را. || پیروی کردن کسی را. (ناظم الاطباء).
اکتراءلغتنامه دهخدااکتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اکترا. به کرایه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به کرایه فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). به کرایه دادن . (آنندراج ). || کرایه کردن . کری کردن . (از یادداشت مؤلف ). به کری ستدن . (المصادر زوزنی ) (از دهار).
اکثراًلغتنامه دهخدااکثراً. [ اَ ث َ رَن ْ ] (از ع ، ق ) در تداول فارسی امروز بکار رود و درست نیست ، چه تنوین به صفت بر وزن اَفعَل ملحق نشود.
اکترابلغتنامه دهخدااکتراب . [اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت اندوهناک گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اکتراثلغتنامه دهخدااکتراث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پروا کردن و باک داشتن . گویند: ما اکترث له ؛ ای ماابالی به . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). باک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
اکتراصلغتنامه دهخدااکتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آوردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اکتراءلغتنامه دهخدااکتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اکترا. به کرایه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به کرایه فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). به کرایه دادن . (آنندراج ). || کرایه کردن . کری کردن . (از یادداشت مؤلف ). به کری ستدن . (المصادر زوزنی ) (از دهار).
اکترابلغتنامه دهخدااکتراب . [اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت اندوهناک گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اکتراثلغتنامه دهخدااکتراث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پروا کردن و باک داشتن . گویند: ما اکترث له ؛ ای ماابالی به . (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). باک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
اکتراصلغتنامه دهخدااکتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آوردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اکتراءلغتنامه دهخدااکتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اکترا. به کرایه گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به کرایه فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). به کرایه دادن . (آنندراج ). || کرایه کردن . کری کردن . (از یادداشت مؤلف ). به کری ستدن . (المصادر زوزنی ) (از دهار).