اکراملغتنامه دهخدااکرام . [ اِ ] (ع مص ) گرامی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گرامی کردن و بزرگ داشتن . (آنندراج ). گرامی داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18). بزرگ گرفتن
اکرامفرهنگ نامها(تلفظ: ekrām) (عربی) بزرگداشت ، گرامی داشتن ، احترامکردن ، حرمت ، احسان ، از واژههای قرآنی.
اقراملغتنامه دهخدااقرام . [ اِ ] (ع مص ) مهتر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پروردن شتر را برای گشنی . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (اقرب الموارد). || قرم ساختن شتر را، یعنی بند کردن و بازداشتن شتر را از محنت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اکرام کردنلغتنامه دهخدااکرام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . گرامی شمردن . احترام کردن : بندگان در خدمت او چون خداوندان شدنداز بس اکرام و خداوندی که با ایشان کند. امیرمعزی (از آنندراج ).پسند آمدش حسن گفتار مردبه نزد خود
یاکریملغتنامه دهخدایاکریم . [ ک َ ] (اِ) قسمی پرنده شبیه به کبوتر کوچک ، دو چند گنجشکی . (یادداشت مؤلف ). گونه ای قمری . رجوع به قمری شود. || (اِ صوت ) اسم صوت پرنده ٔ مذکور. حکایت صوت آن . (یادداشت مؤلف ).- امثال :کبوترصناری یاکریم نمی خواند<
اکرام کردنلغتنامه دهخدااکرام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . گرامی شمردن . احترام کردن : بندگان در خدمت او چون خداوندان شدنداز بس اکرام و خداوندی که با ایشان کند. امیرمعزی (از آنندراج ).پسند آمدش حسن گفتار مردبه نزد خود
تکریمفرهنگ مترادف و متضاد۱. احترام، اعظام، اکرام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاسداری، کرنش، مدح ≠ تحقیر ۲. گرامیداشتن، اکرام کردن
اکرام کردنلغتنامه دهخدااکرام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . گرامی شمردن . احترام کردن : بندگان در خدمت او چون خداوندان شدنداز بس اکرام و خداوندی که با ایشان کند. امیرمعزی (از آنندراج ).پسند آمدش حسن گفتار مردبه نزد خود
ذوالجلال والاکراملغتنامه دهخداذوالجلال والاکرام . [ذُل ْ ج َ ل ِ وَل ْ اِ ] (اِخ ) خداوند بزرگی و گرامی کردن . (مهذب الاسماء). خداوند بزرگی و بزرگوار کردن . (قاضی خان بدر محمد دهار). اسمی از اسماء صفات خدای تعالی عز اسمه . مقتبس از آیه ٔ کریمه ٔ : تبارک اسم ربک ذی الجلال والاکرام .
ذوالاکرامفرهنگ فارسی معین( ~. اِ) [ ع . ] (ص مر.) 1 - خداوند احسان . 2 - صفتی است از صفات خدای تعالی .